دخترم کدبانو شده
دارم لباسارو از توی ماشین لباس ش پهن میکنم وسط کار رفتم یه دقیقه بعد برگشتم می بینم یه عالمه لباس ی ریحانه پهن با خودم میگم من که لباسای این ونشستم اینا چیه که دیدم داره بازم میاره لباس پهن کنه خانم رفته سر دراور لباسای کشورو آورده داره پهن میکه یه کشو تموم شده رفته سراغ کشو بعدی حالا تو این هاگیر واگیر اول باید سر خانم و گرم کنم از اینکه کارشو خراب میکنی ناراحت نشه ازطرفی حس مسولیتش خدشه دار نشه ازیه طرف لباسای خانم و جم کنم بعد لباسا رو پهن کنم حالا خودت فکر کن تکلیف غذای رو گاز چی بشه خوبه..بچه داری یه دیگه این روزام وقتی میگذره تبدیل به خاطره میشه به امید اون روز البته هنوز مطمین نیستم.دوست دارم اون روز بیاد یا نه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی