عطسه
امروز صبح که دخترم از خواب پا شد چند بار خواست عطسه کنه نتونست بعد چند بار که این عطسه جان اومد من دستام و بالا گرفتم به حالت دعا گفتم خدایا شکرت خدایا ممنونم که دخترم عطسه کرد راحت شد و خود ریحانه هم دستش و به حالت دعا بالا گرفت وهمون لب تکون دادن شیرین به جای ذکر ودعاهایی که من میگم ماجرا همین جا تموم شد تا شب وقتی از وسجد برمی گشتیم دم در آسانسور من عطسه کردم دیدم ریحانه دستش وبه حالت دعا گرفته بالا منو می گی اول تعجب کردم معمولی بعد یاد صبح افتادم بیشتر تعجب کردم یعنی در حد شاخ در اوردن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی